دوستت دارم

وبلاگ عاشقان

دوستت دارم

وبلاگ عاشقان

عاشقونه



من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست

یه دفعه مثل یه آهو تو صحرا ها دویدی بس که چشم تو قشنگ بود گله ی گرگ رو ندیدی
دل نبود توی دلم تو رو گرگ ها نبینن اون ها با دندون تیز به کمینت نشینند ..
الهی من فدای تو چی کار کنم برای تو اگه تو این بیابون ها خاری بره به پای تو
یه دفعه مثل پرنده قفس عشق و شکستی پر زدی تو آسمون ها رفتی اون دور ها نشستی
دل نبود توی دلم گم نشی تو کوچه باغ ها غروب ها که تاریکه نریزن سرت کلاغ ها
نخوره سنگی به بالت پرت نشه فکر و خیالت من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون سیل بارون و تگرگ میومد از آسمون
بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت که یه وقت خیس نشه یخ کنه بال و پرت
نشکنی زیر تگرگ نریزه از تو یه برگ من تموم قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اون از غصه ی توست
یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش میشدی اگه پروانه نبود تو فراموش میشدی
آره پروانه شدم که پر هام سوخته شه که آتیش دل تو به دلم دوخته شه
که بسوزه پر و بالم که راحت بشه خیالم دارم از تو مینویسم تو که غم داره نگات
اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات انقدر میگم تاخسته شم باعشق تو شکست شم
هر چی شعر عاشقونه است من برای تو نوشتم تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم ..
اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعث شه اگه مردم تو بدون چه کسی باعث شه

چقدر سخته ....



چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت


دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو  قلبت هدیه

داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی

حس کنی که هنوز هم دوسش داری

چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری  تکیه بدی

که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما

وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها

 تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که

هنوز هم دوسش داری

چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی

و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب

بگی گل من باغچه نو مبارک



هنوزم دوستت دارم


روزگاری......



روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت


هر کسی غصه ی اینکه چه میکرد نداشت


چشمه ی سادگی از لطف زمین میجوشید

خودمانیم ....

زمین این همه نامرد نداشت

دلتنگی !!




یه سلام عاشقونه

با یه بغض بی بهونه

می نویسم تا بدونی

یاد تو، تو دل می مونه

یادته وقتی می رفتی

دم به دم نگات می کردم

بغض سنگین توی چشمام

گفتی: صبر کن برمی گردم

یادته قسم می خوردیم

عزیزم بی تو میمیرم

اما حالا که تو نیستی

من با دلتنگی اسیرم

یادمه وقتی می گفتم

به خدا نمیری از یاد

آه سردی می کشیدی!

توی قلبم مثل فریاد

اما حالا که تو نیستی

حال و روز من خرابه

آخر قصه ی عاشق

اشک و ماتم و سرابه

اما حالا که می بینم

بی تو دل رنگی نداره

توی آسمون چشمام

غروبا بارون می باره

می دونی طاقت ندارم

با غم و غصه اسیرم

زود بیا که خیلی تنهام

به خدا بی تو میمیرم

فاصله!!





من از این فاصله ی فاصله ها دلگیرم



                                        بی تو اینجا چه غزیبانه شبی میمیرم



دل من با همه ی ادمکانی که به دنبال تواند



                                    قهر میگردند و من با خود خود درگیرم



دیر سالی است که میخواهم از اینجا بروم



                                   ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم



مثل این است که من با همه ی هق هق خود



                                  روز سجاده ی احساس تو جان میگیرم



ساعت گریه وغم هیچ  نمیخوابد و من



                              در الفبای زمان خسته از این تقدیرم.....

سنگ قبر



روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت




زیر باران غزلی خواند  دلش تر شد و رفت



چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم



آنقدر  غرق جنون بود که پرپر شد و رفت



او کسی بود که از غرق شدن می ترسید



عاقبت روی تن ابر شناور شدو رفت



هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد



دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

دلتنگی


امروز دلم خیلی هواتو کرده...


امروز خیلی دلم می خواد از تو بگم...

امروز بد جوری حضور دستای مهربونت رو روی شونه هام کم دارم.....

امروز هوای گریه دارم...

دلم خیلی برات تنگ شده....

خیلی به بودنت نیاز دارم......

دلم میخواد کنارم باشی......
                            

        میخوام که باشی.....

می خوام سرمو بذارم رو شونه ت....

می خوام تمام دلتنگی هامو تو بغلت گریه کنم...

کاش می دونستی تو دلم چه خبره...

کاش بودی...... اما نه....

بذار داغ نبودنت همچنان به دلم بمونه....

تا قدرتو بیشتر بدونم...

واااااااااای...

اگه بیای و دوباره بری...

از من چی میمونه....؟؟؟

********

دست خودم نیست

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم


قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم


چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست





عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند


دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است


درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت



             

دل تنگی


دلم برای کسی تنگ است

که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد
دلم برای کسی تنگ است
که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند
دلم برای کسی تنگ است
که تنم اغوشش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است

که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند


چه زیباست



چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن. چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن. چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن. عزیزم نام تو بر قلبم  خالکوبی شده تا فراموشت نکنم. عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم.

زندگی



زندگی واسه ما مثل دفتره. اونو خوش خط می نویسیم


و دوست داریم به آخرش برسیم، وسطاش خسته میشیم

و از خط خارح میشیم و کج و معوج مینویسیم، خط می زنیم

 و هی برگه حروم می کنیم و چون به آخر می رسیم

.جا کم میاریم و حسرت میخوریم که چرا برگه ها رو حروم کردیم

تنهایی



به عشق گفتم:


تا تو رو دارم تنها نیستم...منو تنها گذاشت و رفت!!

به احساس گفتم:

تا تو رو دارم تنها نیستم...منو تنها گذاشت و رفت!!

به وفا گفتم:

تا تو رو دارم تنها نیستم...اونم منو تنها گذاشت و رفت!!

ولی وقتی به تنهایی گفتم:

تا تو رو دارم تنها نیستم...موندو همدم و مونسم شد!!

تنهای تنها


تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام


در بیهودگی انتظار پیوستن به تو، چه بی صبرانه مانده ام

چه خوانا دوریت را بر سردر خانه نوشته اند

و من در نخواندن آن چه پافشارانه مانده ام

چه بسیار است دورویی ها،فراموش کردن ها و گسستن ها

و من در این،هم،همه چه صادقانه مانده ام

رفیقان همه با نارفیقی خود رفتند و رفیقند

من هنوز با آنان چه دوستانه مانده ام

خاستگاه من کجاست که من آنجا قنودن خواهم

و من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام

و من تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام

نگاهت





نگاهت  رو  به کسی  بدوز  که قلبش  برای تو بتپه

چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که  زندگی رو

درک کرده باشه ..سرت رو روی شانه های کسی

بگذار  که  صدای  تپش های قلب  تو رو   بشناسه   ..

ارامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن کهکه بی ریا ترین باشه

لبخندت  رو  نثار کسی کن  که دل  به  زمین  نداده  باشه

رویایت را با چهره کسی تصور کن  زیبایی را احساس کرده باشه

چشم  به راه  کسی باش  که  انتظارت  رو  کشیده  باشه

و عاشق کسی باش که تک تک سلول های بدنش تقدس

عشق تو رو درک کند

تقدیم به تنها عشقم


فقط به خاطر تنها عشقم



 

تو برق تو چشامى  من مست اون نگاتم

تو یه حس عاشقونه  من شعر رو لباتم

 

من و تو باهم عاشق  شدیم تو این دقایق

من به تو دل سپردم   بیا بریم شقایق

اما ...

نمیدونم چى شد ؟   کى دل تو رو ربود

چه بى دلیل رفتى   دلم اینجا بی تو مرد

 

بى چاره عشق تنهام     میگفت واست میمرد!

رفتى دل عاشقم      دیگه بدردت نخورد؟

 

با سیم نازمژه هات یه عمره گیتارمی زنم نگاهتو کوک نکنی من خودمودارمی زنم چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند دست خودم نیست دلمو به درودیوارمی زنم تواگه نباشی من مثل اون پسرکی که گمشده گوشه کوچه می شینم ازغم تو زارمی زنم


LOVE

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم


خدا حافظ


تو را از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ

مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ



دوستت دارم


تموم شد

رفتم
نخواست که بمونم
صدایم نکرد
نگفت : نرو ، بر گرد
و من رفتم
رفتم به سوی تنهایی
و انتظار شنیدن صدای او
که بگوید دوستت دارم برگرد
.

فاصله


تو گفتی در مسابقه زندگی گل زدن هنر نیست


                               گل شدن هنر است

                      همه ی هنرم را شکافتم تا گل شدم

نمیدانستم استاد پر پر کردن گلی

                                     هراسی نیست

من را خدای غم زاده

                      و خدای عشق پرورده

                                       و خدای هجران می میراند

و تو را خدای ناز جاویدان کرده

                                    بین من و تو تفاوت اندک نیست